سوره بقره

سوره بقره ( 24 )

فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا وَلَن تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ ۖ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ ‎



پخش قاری سوره شماره آیه
محمد صدیق منشاوی سوره بقره 24
عبدالباسط محمد عبدالصمد سوره بقره 24
محمود خلیل الحصری سوره بقره 24
پخش قاری شماره صفحه ردیف
مصطفی اسماعیل 4 1
محمد صدیق منشاوی 4 2
- - - - 3

معنای آیه

پس اگر نکردید -و هرگز نمی‌توانید کرد- از آن آتشی که سوختش مردمان و سنگها هستند، و برای کافران آماده شده، بپرهیزید


تفسیر

آن گاه خداوند منكرين آسماني بودن قرآن كريم را تهديد كرده مي فرمايد: «ولي اگر نتوانستيد حتّیٰ مانند يک سوره قرآن هم بياوريد و هرگز هم نمي توانيد بياوريد و باز هم اسلام را نپذيريد، از آتشي بترسيد، که آتشگيره و سوخت آن انسان هاي بي ايمان و سنگ است و براي کافران يعني كتمان كنندگان حقّ آماده شده است». گذشت قرن ها هم عملاً معلوم ساخت، که هيچ گاه کسي نمي-تواند مثل قرآن كريم بياورد.

بعضی گفته اند: منظور از «حجاره» در اين آيه بت هاي سنگی بت پرستان است؛ چنان که در آيه ی ديگر می فرمايد: «اِنَّکُم وَ ماتَعبُدونَ مِن دونِ اللهِ حَصَبُ جَهَنَّم: شما و آنچه غير از خدا می پرستيد هيزم جهنّميد. (انبيا¬21/98). بعضی ديگر گفته اند: منظور سنگ های گوگردی است که مشتعل می شوند، بعضی گفته اند: منظور سيم و زری است که زراندوزان ذخيره کرده اند و با آن فريفته شده اند و بعضی گفته اند: منظور شدّت حرارت دوزخ است يعنی چنان حرارت دارد، که سنگ و انسان ها را مانند هيزم شعله ور می سازد. ولی آنچه با ظاهر این آيه سازگارتر است اين است كه آتش دوزخ از درون خود انسان ها و سنگ ها شعله ‏ور مى‏ شود. امروز هم ثابت شده همه اجسام در درون خود، آتشى عظيم نهفته دارند، يا به تعبير ديگر انرژي هايى كه به آتش تبدیل می شوند. در سورة همزه آيه 6 و 7) نیز آمده است: نارُ اللهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الأَفْئِدَةِ: آتش افروخته خدا كه از دل ها سر می زند».

امام صادق (ع) فرموده: اين آتش که شما مي بينيد، جزئي از آتش دوزخ است، كه آن را هفتاد بار شسته اند، و گرنه آدمي نمي توانست آن را خاموش سازد. (تفسير قمي)

رسول خدا (ص) فرموده: اگر قطره اي از زقّوم دوزخ، در دنيا بچکانند، طعام و شراب و معاش بر همه ي مردم تلخ و تباه گردد. (تفسير ابوالفتوح)

اميرمؤمنان (ع) فرمود: با پيامبر اکرم (ص) بر کوهي عبور کرديم كه اشک ازآن جاري بود. پيامبر (ص) به آن فرمود: چرا گريه مي کني؟ عرض کرد: مسيح بر من گذشت، در حالي که مردم را از آتشي که آتش گيره اش انسان و سنگ است ترساند و من مي ترسم از آن سنگ باشم. پيامبر (ص) فرمود: نترس، آن سنگِ کبريت است؛ پس کوه آرام گرفت. (صافي)

معجزه نه امر محالی است و نه نافي قانون علّيّت، بلكه امری خلاف جريان عادّی طبيعت است بر اثبات دعوی مدّعي نبوّت ودخالت ماوراءالطّبيعه در آن آشکار است.

علّت اين که از ميان همه معجزات پيامبر اکرم اسلام (ص) «قرآن کريم» برگزيده شده، که قرآن معجزه ای روحانی، گويا و جاودانی است.

قرآن كريم با دعوت به تحدّی هم معجزه را اثبات کرده و هم معجزه بودن خودش. ولی اعجاز قرآن تنها از نظر فصاحت و بلاغت نيست؛ زيرا برای غير عرب ها که عربی نمی دانند، تحدّی به فصاحت و بلاغت معنی ندارد. و نيز دعوت قرآن به تحدّی تنها از يک دو جنبه ديگر همچون معارف حقيقى، اخلاق. فاضله، قوانين صالحه، اخبار غيبى و... نيست، چون هر يك از اين جهات را يك طائفه از جن و انس مى‏ فهمند، نه همه آن ها. پس اين كه به طور مطلق تحدّى كرده، مى ‏فهماند كه قرآن از همه جهات ممكن، معجزه و خارق العادّه است.

اعجاز قرآن از همه جهات

رسول خدا (ص) چهل سال به عنوان مردى عادّى در بين مردم زندگى كرد، حتّىٰ کسی يك بيت شعر هم از او نشنيد، آن گاه در رأس چهل سالگى‏ ناگهان كتابى آورد كه فحول و عقلاى قومش از آوردن چون آن عاجز ماندند و زبان بلغا و فصحا و شعراى سخن دانشان به لكنت افتاد و بعد از آن كه كتابش در اقطار زمين منتشر گشت، هيچ خردمند و فاضلی جرئت نكرد، كه در مقام معارضه با آن بر آيد.

قرآن كريم به اين معنا تحدّى كرده، كه در سراپاى آن اختلافى در معارف وجود ندارد و فرموده: (أَ فَلايَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ؟ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللهِ، لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً: چرا در قرآن تدبر نمى‏ كنند؟ كه اگر از ناحيه غير خدا بود، اختلاف هاى زيادى در آن مى ‏يافتند» (نساء 82). آری، از آنجا كه در دنيای مادّى قانون تحوّل و تكامل حاکم است و يكى از اجزاء اين عالم انسان است، كه همواره در وجود و افعال و آثارش در تحول و تكامل است، امروزش از ديروزش كامل‏تر است و همواره به لغزش‏هاى خود در افعال و اقوالش پی می برد و قرآنی هم که رسول خدا (ص) آورده، در مدّت بيست و سه سال به تدریج نازل شده است، در حالى كه در اين مدّت حالات و شرائط متفاوتى داشته، زمانی در مكّه در منتهای ضعف بوده و گاه بعد از فتح مکّه در اوج قدرت، گاه در سفر و گاه در حضر، گاه در صلح و گاه در حال جنگ، گاه غلبه کرده و گاه شكست خورده، بعضی از آياتش در حال امنيّت نازل شده و بعضی ديگر در حال ترس و وحشت و.... آن هم نه اين كه براى يك منظور نازل شده باشد، بلكه براى القاء اهداف مختلفی چون معارف الاهيّه، تعليم اخلاق فاضله، تقنين قوانين و احكام دينى و ... نازل شده است، با اين حال كوچك ترين اختلافی در نظم متشابهش و اختلاف و تناقضی در آن ديده نمي شود، چنان كه خودش در اين باره فرموده: «كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ: كتابى كه آیاتش همگون و آیاتش جفت و همسان یکدیگرند (زمر، 33) بلکه هر آيه آن آيه ديگرش را تفسير مى‏كند و به فرموده اميرالمؤمنين على (ع): «یَنطِقُ بَعضُهُ بِبَعضٍ وَ یَشهَدُ بَعضُهُ عَلیٰ بَعضٍ: پاره ای از قرآن ناطق به مفاد پاره ای ديگر و برخی از آن از برخی ديگر دیگر سخن می گوید (نهج البلاغه، خطبه 133) در حالی که اگر از ناحيه غير خدا بود، هم ‏الفاظش از نظر فصاحت و بلاغت متفاوت مى‏ گشت و هم معنا و معارفش از نظر صحّت و فساد و اتقان و متانت متغاير مي شد.

قرآن معجزه است برای اديبان از نظر فصاحت و بلاغت، برای حکيمان از نظر حکمت، برای دانشمندان علوم از جهت سرشار بودن از نظر مطالب علمی، برای قانون گذاران از نظر قوانين عملی، برای سياستمداران از نظر حقايق سياسی ، برای اجتماعيّون از نظر مسائل اجتماعی و معجزه است در مورد حقايقى كه دانشمندان راهى براى كشف آن ندارند، مانند امور غيبى و خلاصه معجزه‏است براى همه عالميان.

توضيح آن که اگر مطلبی در عصری خارق عادت بود و در عصر ديگری بر اثر پيشرفت علم به صورت مطلب عادّی در آمد، آن مطلب در آغاز پيدايش نيز معجزه نبوده است. چنان که ساحران فرعون با خواندن اورادی طناب ها و عصاهايی را به حرکت در می آوردند؛ ولی بعدها معلوم شده، که آن ها موادّی چون جيوه درون آن طناب ها و عصاها می کردند که در مقابل آفتاب روان گرديده و حرکت می کردند.

علوم مدرسه ای همچون فيزيک، شيمی، رياضی، پزشکی؛ حتّیٰ فقه و اصول نوعی حرفه و صنعت اند، که در آخرت هيچ گونه کارايي ندارند؛ ولی علومی که در مورد شناخت خدا، صفات و اسمای حسنای او، نبوّت، رسالت و ولايت اند، نه فقط در دنيا وجود انسان را شکوفا می سازند، بعد از مرگ هم تا ابد باقی می مانند، بلکه شکوفاتر هم می شوند؛ زيرا نشأه آخرت، جايگاه ظهور و بروز علوم الاهی است.

چون معاد هم جنبه روحانى دارد و هم جسمانى، نعمت هاى بهشتى نيز هم جنبه روحانی دارد هم جسمانی. مثلا در آيه 72 توبه پس از ذکر نعمت های مادّی در بهشت می فرمايد: «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ أَكْبَرُ، ذالِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ: و خشنودى خدا از همه اين ها بالاتر است و اين است رستگارى بزرگ» و در آيه 8 سوره بينه بعد از ذكر نعمت هاى مادّى بهشت مى ‏فرمايد: «رَضِيَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ: خدا از آن ها راضی و آن ها نيز از خدا راضی اند.»

«علّامه طباطبایی» می فرماید: قرآن اساس قوانين را بر توحيد فطرى و اخلاق فاضله غريزى بنا كرده، ولى دانشمندان غربی اساس قوانين و نظريات علمى خويش را بر تحوّل اجتماع بنا نموده، معنويات را به كلّى ناديده مى‏ گيرند، نه به معارف توحيد كار دارند و نه به فضائل اخلاق، از این رو، سخنانشان همه بر سير تكامل اجتماعى مادّى و فاقد روح فضيلت دور مى‏زند و چيزى كه هيچ مورد عنايتشان نيست، كلمه عاليه خداست.

چرا پيامبران به معجزه نياز دارند؟ از آنجا که نبوّت و پيامبری بزرگ ترين منصبی است که به پاکان بشری به نام پيامبران اعطا شده است و از طرفی، اگر نبوّت کسی اثبات شود، بر جان و مال مردم حکومت می کند؛ و از طرف سوّم افراد شيّادی به دروغ خود را پيغمبر می خوانند، تا مردم را تحت اطاعت خود درآورند، در اينجا مردم مى‏ بايست يا ادّعاى هر مدّعى را بپذيرند و يا دعوت همه را رد كنند، اگر همه را بپذيرند، پيداست چه هرج و مرجى به وجود مى ‏آيد و اگر هيچ يک را نپذيرند نتيجه‏ اش گمراهى آنان است؛ از اين-رو، همان دليلی که اصل بعثت انبيا را الزامی می کند، لزوم نشانه ای بر صدق دعوی آن ها به نام «معجزه» هم اثبات می کند و پيامبر هم برای اثبات معجزه اش بايد مردم را به تحدّی بخواند، تا با آن صدق ادّعایش را به اثبات رساند.

قرآن کريم در اين آيات از مشرکين و منکران نبوّت پيامبر اسلام (ص) می خواهد، که اگر در آسمانی بودن و الاهی بودن قرآن ترديد داريد و می گوييد: «قرآن بافته خود محمّد است» شما هم مثل قرآن يا حتّیٰ مثل ده سوره اش و يا حتّیٰ مثل يک سوره اش، حتّیٰ مثل کوچک ترين سوره آن بياوريد؛ و هر گاه نمی توانند مثل قرآن بياورند، بايد اعتراف کنند، همان طوری که پيامبر اسلام (ص) ادّعا می کند، از طرف خدايی است، که آفريننده بشر است؛ زيرا انسان می تواند از هر انسانی تقليد کند؛ ولی کسی نمی تواند از آفريننده اش تقليد کند و مثل او چيزی بيافريند.

امتياز قرآن بر ساير معجزات: قرآن مجيد بر معجزات انبيای پيشين حتّیٰ ساير معجزات پيامبر اسلام (ص) امتيازاتی دارد، از جمله:

1 ـ ممکن است در وجود معجزات انبيای پيشين و حتّیٰ معجزات ديگر پيامبر اسلام (ص) ترديد کرد؛ ولی ترديد در قرآن کريم، که موجود است، معنی ندارد

2 ـ معجزات انبيای پيشين بر خود آن ها متّکی بوده اند؛ چه عصای موسیٰ (ع) فقط در دست خود او اژدها می شده؛ و آن اورادی که عيسیٰ (ع) می خوانده و مرده زنده می شده، تنها وقتی مرده را زنده می کردند، که از آن نَفَس های پاک آن حضرت بر می آمدند و...؛ ولی با آن که1400 سال است، که پيامبر اسلام (ص) درگذشته؛ ولی قرآن مجيد در وسط ميدان ايستاده و مبارز می طلبد، که اگر در آسمانی بودن و الاهی بودن من ترديد داريد و می پنداريد محمّد خود بافته، شما هم که بشری مثل اوييد، سوره ای مانند آن بياوريد.

البتّه افرادی چون مسيلمه کذّاب با آوردن جملاتی با قرآن به معارضه برخاسته اند، ولی تنها خود را مفتضح نموده اند. همچون کسی که مدّعی شود: «من می توانم مثل آفتاب عالم تاب بياورم.» و برود يک شمع بياورد.

و از آن رو معجزه خاتم پيامبران کتاب است، که غير از علم و معرفت چيز ديگرى ممكن نيست عموميّت داشته و براى هميشه معجزه باشد. عصاى موسیٰ و نغمه داود و هر معجزه ديگرى كه غير از علم و معرفت باشد، تنها برای مردمی معجزه بوده اند، که آن ها را ديده و شنيده اند. برخلاف علم و معرفت، كه براى براى ابد معجزه است.

مبارزه کنندگان با قرآن مجید

مسيلمه كذّاب از مردم يمامه به مبارزه با قرآن برخاسته و به اصطلاح آياتى آورده است، كه از جمله آن ها جملات زير است که در برابر سوره «الذّاريات» آورده است: «وَالمٌبَذِّراتِ بَذراً وَالحاصِداتِ حَصداً وَالذّارياتِ قمحاً وَالطّاحِناتِ طَحناً وَالعاجِناتِ عَجناً وَالخابِزاتِ خُبزاً وَالثّارِداتِ ثَرداً وَاللّاقِمات لَقماً، اَهالَةً وَ سَمناً : قسم به كشاورزان، قسم به درو كنندگان، قسم به جدا كنندگان گندم از كاه، قسم به خمير كنندگان، قسم به نان ‏پزندگان، قسم به تريد كنندگان! قسم به آن كسانى كه لقمه‏ هاى چرب و نرم بر مى ‏دارند (قرآن و آخرين پيامبر). بايد گفت: دو جمله ديگر از قلم افتاده و آن ها «وَالهاضِماتِ هَضما والدّفِعاتِ دَفعاً» است.

و می گويد: يا ضَفدَع بِنتَ ضَفدَع، نَقى ما تَنقينَ، نِصفُكَ فى الماءِ وَ نِصفُكَ فى الطِّينِ، لَا الماءُ تَكدِرينَ وَ لَا الشّارِبَ تَمنَعينَ: اى قورباغه دختر قورباغه، آنچه مى‏ خواهى صدا كن! نيمى از تو در آب و نيمى ديگر در گِل است، نه آب را گل‏ آلود مى‏ كنى و نه كسى را از آب خوردن جلو مى‏ گيرى.» ( قرآن و آخرين پيامبر)

يکی از نصاراى معاصر هم كه خواسته با سوره فاتحه (سرشار از معارف) معارضه كند، چنين گفته: اَلحَمدُ لِلرّحمانِ، رَبُّ الاَكوانِ، اَلمَلِكُ الدَّيّانِ، لَكَ العِبادَةُ وَ بِكَ المُستَعانُ، اِهدِنَا الصِّراطِ الايمانِ: سپاس براى رحمان، پروردگار كون‏ها و پادشاه دين ساز، عبادت تو را باد واستعانت به تو، ما را به سوى صراط ايمان هدايت فرما.

اعتراف دانشمندان به برتری قرآن کريم

وليد بن مغيره مخزومى، كه به حسن تدبير در ميان عرب شهرت داشت و او را «ريحانه قريش» مى ‏ناميدند، پس از اين كه چند آيه از اوّل سوره غافر را از پيغمبر شنيد در مورد آن چنين گفت: به خدا سوگند از محمّد سخنى شنيدم، كه نه شباهت به گفتار انسان ها دارد و نه پريان؛ وَ اِنَّ لَهُ لَحَلاوَةٌ، وَ اِنَّ عَلَيهِ لَطَلاوَةٌ وَ اِنَّ اَعلاهُ لَمُثمِرٌ وَ اِنَّ اَسفَلَهُ لَمَغدِقٌ وَ اَنَّهُ يَعلو و لايُعلىٰ عَليهِ: گفتار او شيرينى خاص و زيبايى مخصوصى دارد، بالاى آن (همچون شاخه‏ هاى درختان برومند) پر ثمر و پائين آن (مانند ريشه ‏هاى درختان كهن) پرمايه است، گفتارى است كه بر همه چيز پيروز مى ‏شود و چيزى بر آن پيروز نخواهد شد». (مجمع البيان)

«كارلايل» دانشمند معروف انگليسى در باره قرآن مى ‏گويد: اگر به اين كتاب مقدّس نظر افكنيم، حقائق برجسته و خصائص اسرار وجود طورى در مضامين جوهره آن پرورش يافته، كه عظمت و حقيقت قرآن به خوبى از آن ها نمايان مى‏ گردد و اين خود مزيّت بزرگى است كه فقط به قرآن اختصاص يافته و در هيچ كتاب علمى و سياسى و اقتصادى ديگر ديده نمى ‏شود، بلکه هر چند خواندن برخى از كتاب ها تاثير عميقى در ذهن انسان مى ‏گذارد؛ ولى هرگز با تأثير قرآن قابل مقايسه نيست، از اين جهت بايستى گفت: مزاياى اوليّه قرآن و اركان اساسى آن مربوط به حقيقت و احساسات پاك و عناوين برجسته مسائل و مضامين مهم آن است، كه هيچ گونه شك و ترديد در آن راه نيافته و پايان تمام فضائل را كه موجد تكامل و سعادت بشرى است در بر داشته و آن ها را به خوبى نشان مى‏ دهد». (تفسير نمونه)

ابوالعلاى معرّى که متّهم به مبارزه با قرآن مجيد است، در باره قرآن مى ‏گويد: اين سخن در ميان همه مورد اتّفاق است كه كتابى كه محمّد آورده، عقل ها را در برابر خود مغلوب ساخته و تا كنون كسى نتوانسته است مانند آن را بياورد. سبك اين كتاب با هيچ يك از سبك هاى معمول ميان عرب، اعم از خطابه، رجز، شعر و سجع كاهنان شباهت ندارد. امتياز و جاذبه اين كتاب به قدرى است، كه اگر يك آيه از آن در ميان كلمات ديگران قرار گيرد همچون ستاره‏ اى فروزان در شب تاريك مى ‏درخشد!»

«جان ديون پورت» در صفحه 111کتاب عذر تقصير به پيشگاه محمّد و قرآن» گويد: قرآن به اندازه ‏اى از نقائص مبرّاست كه نيازمند كوچك ترين‏ اصلاحى نداردا؛ و اگر از اوّل تا آخر آن خوانده شود، كمترين ملالتى از آن احساس نمی شود».

«گوته» شاعر و دانشمند آلمانى مى‏گويد: «ساليان درازى كشيشان از خدا بى‏ خبر ما را از پى بردن به حقائق قرآن مقدّس و عظمت آورنده آن محمّد دور نگاه داشته بودند، امّا هر قدر كه ما قدم در جادّه علم گذارده ‏ايم پرده ‏هاى جهل و تعصّب نابجا از بين رفته و به زودى اين كتاب توصيف‏ ناپذير (قرآن) عالَم را به خود جلب نموده و تأثير عميقى در علم و دانش جهان خواهد گذاشت و سرانجام محور افكار مردم جهان مى ‏گردد.

«ويل دورانت» مورّخ معروف مى‏ گويد: قرآن در مسلمانان آنچنان عزّت نفس و عدالت و تقوايى به وجود آورده‏، كه در هيچ يك از مناطق جهان ... شبيه و نظير نداشته است

تفسیر گوهر - تالیف دکتر رحمت الله قاضیان



شبهات