سوره بقره

سوره بقره ( 3 )

الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ



پخش قاری سوره شماره آیه
محمد صدیق منشاوی سوره بقره 3
عبدالباسط محمد عبدالصمد سوره بقره 3
محمود خلیل الحصری سوره بقره 3
پخش قاری شماره صفحه ردیف
مصطفی اسماعیل 2 1
محمد صدیق منشاوی 2 2
- - - - 3

معنای آیه

آنان که به غیب ایمان می‌آورند، و نماز را بر پا می‌دارند، و از آنچه به ایشان روزی داده‌ایم انفاق می‌کنند


تفسیر

متّقین کسانی هستند، که به غيب ايمان می آورند و نماز به پا می دارند و از آنچه بدانان روزی داده ايم انفاق می کنند.

قرآن کريم در آغاز اين سوره، مردم را در ارتباط با اسلام به سه گروه تقسيم مى‏ كند: متّقين كه به حقّانيّت اسلام معتقدند، «كافران» كه در ظاهر و باطن منکر حقّانيّت اسلام اند و «منافقان» که ظاهراً اسلام را پذيرفته اند، تا از منافع دنيوي آن بهره برند، ولي در واقع بدان کافرند.

زيان منافقين براى اسلام بيش از کفّار است. البته منافق مخصوص اسلام نيست، بلکه در تمام اديان و مكتب ها و احزاب هست.

در كنار ايمان به غيب، وظايف مؤمنين: اقامه‏ نماز و انفاق آمده است.

1 ـ متّقين: متّقين پنج صفت دارند: ايمان به غيب، برپا داشتن نماز، انفاق از آنچه خدا به آنها داده،‌ ايمان به آنچه بر پيامبران نازل شده ويقين به آخرت.

امام رضا (ع) فرمود: ايمان تصديق به قلب، اقرار به زبان و عمل به اركان است. (مجمع البیان)

1 ـ ايمان به غيب: غيب در مقابل شهادت است، در آيه 22 سوره حشر نيز آمده: «عالِمُ الغَيبِ وَالشَّهادَةِ: خدا داننده غيب و آشکار است». عالَم شهادت عالَم مادّه است و عالَم غيب عالَم ماوراي مادّه. اساسی ترين اصل در جهان بينی الاهی و اسلامی ايمان به غيب است. ايمان به غيب يعني ايمان به اين كه غير از موجوداتي كه با حواس و عقل درك مي شوند، امور بسيار ديگري همچون خدا، قيامت،‌ روح، فرشتگان، شياطين، وحي، نبوّت، امامت، حساب و کتاب بعد از مرگ، بعث،‌ نشور،‌ امام زمان (ع)،‌ ارتباط با خدا با دعا و... واقعيّت دارند. بدين ترتيب، معلوم می شود، غيب چيزی است، که شناخت آن جز از طريق وحی آسمانی و کسی که نبوّتش با معجزه ثابت شده باشد، امکان ندارد.

ايمان به غيب نخستين نقطه‏ اى است كه مؤمنان را از غير آن ها جدا می سازد. در حالى كه غيرمؤمنان همچون حيوانات هستی را در مادّه و مادّيات خلاصه می دانند، مؤمنان به غيب عقيده دارند، که جهان هستى از آنچه ما با حس خود درك مى‏ كنيم بسيار بزرگ تر و وسيع تر است. صانع ازلی و ابدی عالم آفرينش، با علم و قدرت بى پايانش، عالم را طبق يك نقشه بسيار دقيق و حساب شده آفريده، انسان هم با مردن نيست و نابود نمی شود؛ بلکه روح او که حقيقتش است، تا ابد باقی است و با نتيجه اعمال خوب يا بدش در جهانی ديگر همدم است.

امام صادق (ع) در باره: «اَلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» فرموده: يعنى كسى كه به قيام قائم (ع) ايمان داشته باشد و آن را حق بداند. (كمال دين 2/ 340 ح 19)

2 ـ نماز: در سرلوحه برنامه پرورشي اديان آسماني ـ مخصوصاً اسلام ـ عبادت و در رأس عبادات هم نماز است. نمازگزار در نماز مبدأ هستي را مي ستايد و با خضوع در مقابلش رکوع و سجود و قيام و قعود مي کند، با او راز و نياز مي كند و نياز هايش را از او مي خواهد.

بنده اي که حدّ اقل پنج بار مخصوصاً به صورت جماعت نماز بگزارد، ديگر نه در مقابل جز خدا خضوع و خشوع مي کند و نه برخلاف خواست او قدمي برمي دارد: «اِنَّ الصَّلاةَ تَنهيٰ عَنِ الفَحشاءِ وَالمُنكَرِ: نماز از کار ناپسند بازمي دارد. (عنکبوت 29/45)

تارک نماز از روی انکار مرتد است و به خاطر بی اهمّيّتی فاسق است.

3 ـ انفاق: متّقين با انفاق مقداري از مواهبي که خدا به آنها داده، به کساني که بدان مواهب نيازمندند، با ساير افراد اجتماع ارتباط برقرار مي کنند.

تعبير «رَزَقناهُم» به جاي «اَموالِهِم» براي شامل شدن تمام مواهب مادّي و معنوي است. چنان که در جای ديگر فرموده: «وَ فی اَموالِهِم حَقٌّ لِلسّائِلِ وَالمَحرومِ» در اموالشان برای سائل و محروم حقّی است». (ذاريات 51/19)

امام صادق (ع) هم در تفسير «مِمّا رَزَقناهُم يُنفِقونَ» فرموده: يعني آنچه از معارف و احكام الاهيّه به آن ها تعليم نموده ايم، نشر دهند و به مردم بياموزند. (تفسير عياشي)

ضمناً در انفاق بايد اعتدال را مراعات نمود، يعني تنها بخشي از آن را انفاق کرد (مِمّا). ديگر آن که انفاق بايد از مال حلال باشد، چون خدا جز از حلال روزي کسي را مقدّر نمي فرمايد: (رَزَقناهُم) و سوّم، آن که انفاق نبايد سبب غرور و منّت شود؛ چون نعمتي بوده که خداوند به کساني روزي داده است: (رَزَقناهُم).

فلسفه ی انفاق هم اين است که هر کس بخشي از چيزهايي که دارد، به صورت واجب مِثل خمس و زكات يا صدقات مستحب به آن ها که ندارند، بپردازد، تا نه تنها خلأهاي آن ها را پر کند؛ بلكه خودش هم ساخته شود و يک انسان واقعي مظهر رحمت خدا گردد.

در آيه ديگر هم خداوند به پيامبرش فرموده: «خُذ مِن اَموالِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم وَ تُزَکّيهِم بِها: از اموالشان صدقه بگير، تا با آن پاکشان سازی و رشدشان دهي» (توبه 103). چنان که هَرَس براي رشد درخت و بهتر شدن ميوه هايش است نه سوزاندن.

اصولاً انفاق يك قانون عمومى است. قلب انسان مثلاً از آنچه دارد به تمام سلول ها انفاق مى‏ كند. مغز و ريه و ساير دستگاه هاى بدن انسان نيز، همه از نتيجه كار خود دائماً به ساير اعضا و اجزای بدن انفاق مى‏ كنند.

از اين آيه بر می آيد، که عمل از ايمان جدا نيست، ايمان به غيب وظايف و تکاليفی برای مؤمن ايجاب می کند، که از جمله ی آن ها برپا داشتن نماز و پرداخت زکات به هم نوعان است.

ارتباط با انسان ها نتيجه ارتباط و پيوند با خداست. انسانى كه به خدا پيوسته به حکم «مِمّا رَزَقناهُم يُنفِقونَ» با طيب خاطر، مقداری از روزي ها و مواهبی که خداوند به او عطا فرموده، به ديگرانی که از اين نعمت ها برخوردار نيستند، عطا می کند.

تفسیر گوهر - تالیف دکتر رحمت الله قاضیان



شبهات